دنیای کوچک من

 

این روزا از اون چیزی که فکر میکردم هم وحشتناک تره.یکی از بهترین دوستام فوت شده.باورم نمیشه.این دنیا فقط بی عدالتی خداست.من که ارزومه یه کم کمتر زندگی کنم اینهمه عمر میکنم اونوقت کسی که یه دنیا آرزو داره و برای ده سال آینده زندگیش هزار تا برنامه داره باید بمیره.

دیروز تا مرز سکته قلبی و مغزی پیش رفتم.یکی از آجرهای کوره ذوب شده  و به بدنه چسبیده بود. شانس آوردم که استاد سفالم احساس مسئولیت کرد و اومد تعمییرش کرد وگرنه یه میلیونی خسارت روی دستم میزاشت.

امتحان خط خوب بود.استادش نیومد و امتحان عملی گرفته نشد.همینش هم غنیمته.دیگه حوصله کار کردن توی دانشگاه رو ندارم. حوصله اینم ندارم که بشینم توی خونه.احساس میکنم مغزم کار نمیکنه.کاملا گیج میزنم.از این روزای افتضاح متنفرم.



نوشته شده در جمعه 23 دی 1390برچسب:,ساعت 22:31 توسط رها|


آخرين مطالب

Design By : Pichak