دنیای کوچک من

توی این هفته باید کارهای نمایشگاه رو تحویل بدم اما یه عالمه کار تموم نشده دارم.یه امتحان تئوری خیلی سخت هم دارم.چقدر همه چیز توی هم پیچ خورده.

برپایی این نمایشگاه فشار زیادی به من وارد میکنه. یه جورایی مسئول هماهنگی و انجام کارها شدم .تمام ساعات شبانه روز فکرم مشغوله.یه عالمه استرس دارم.نمایشگاه به اسم من ثبت شده اگه نتونم کارها رو درست اماده کنم بیشتر از همه خودم ضرر میبینم.هنوز نتونستم هیچ کاری رو تموم کنم.از همه بدتر اضطرابه شدیدیه که این روزا گرفتارش شدم.فکر کنم تا روز افتتاح چند بار سکته رو رد میکنم.

فردا مثل تمام سالهای قبل توی خونه نذری پخته میشه.با اینکه باز هم امسال چیزی نصیب من نشد.انگاری هر چی که من براش دعا میکنم توی لیست سیاه خدا ثبت میشه.شاید نباید اصلا هیچ دعایی کنم.اونجوری شاید خیلی زود همه چیز درست بشه.مراسم فردا رو دوست دارم اما اصلا حوصله اونهمه جمعیت و مهمون رو ندارم.با اینهمه دغدغه فکری تحمل شلوغی برام کاره خیلی سختیه. کاشکی امسال از اینهمه دعا یه چیزی هم نصیب من بشه.



نوشته شده در چهار شنبه 13 دی 1391برچسب:,ساعت 22:38 توسط رها|


آخرين مطالب

Design By : Pichak