دنیای کوچک من

 

این روزها زندگیم خلاصه شده توی چوب و فلز .فرصت برای انجام هیچ کاره دیگه ای ندارم.با اون شاهکاری که استاد چوب انجام داد حالا حالا باید کار کنم تا بتونم خودمو به بقیه برسونم.دو هفته دیگه ژوژمانه ولی کارم خیلی خیلی عقبه.چقدر زندگی برام سخت شده.

دیروز با دوستان تصمیم گرفتیم برای اینکه یکم تجدید روحیه کنیم و خستگی این چند هفته برطرف بشه بریم سینما و فیلم یکی برای همه رو ببینیم. چه تفریحی بود واقعا.توی عمرم فیلم به این حد مذخرف ندیده بودم.تمام داستان فیلم در مورد گرفتگی دستشویی یه ساختمان بود که اخرش هم باز نشد.فکر میکنم اگه قرار بود من فیلم بسازم کارم خیلی بهتر از این میشد. بازی بازیگر ها هم که بهتره اصلا در موردش حرف نزنم.این هم از زنگ تفریح این چند وقت که واقعا عالی گذشت.

امروز یه اتفاق هیجان انگیز افتاد.تابستون چند تا کار به فروشگاهی سپرده بودم ولی چون اصلا فروش نرفته بود دیگه سراغش نرفتم.امروز اتفاقی از جلو اون مغازه رد میشدم که فروشنده سریع منو صدا زد که کارهاتون فروش رفته صبر کنید پولشو بدم.واقعا شوکه کننده بود.اصلا انتظار نداشتم کارم با اون قیمت به فروش برسه.حس خیلی خوبی دارم.بالاخره بعد از اون شکست یه اتفاق کوچیک هم امیدوار کننده است.

احتیاج خیلی زیادی دارم به اینکه یهویی از خواب بیدار بشم و ببینم کارام تموم شده و میتونم یکم هم وقت بزارم برای خوندن کتابای ارشد.تا الان نتونستم هیچی درس بخونم .به خاطر استاد چوب همه کارهام بهم ریخت.


 

طی چند هفته گذشته مدیر گروه جدید دانشگاه خیلی ما رو اذیت کرد.اخرش هم صبر همه تموم شد و از یه وکیل دادگستری خواستیم تا برامون یه نامه به شدت تاثیر گذار بنویسه تا بتونیم از طریق مسئولین بالاتر اینم مثل مدیر قبلی بیرون کنیم.خیلی کار هیجان انگیزیه.دفعه قبلی وقتی مدیر گروه فهمید بخاطر ما برکنار شده خیلی شوکه شد.اصلا فکر نمیکرد ما تا این حد جدی دنبال کار برکناریش بریم و حالا این یکی اصلا فکر نمیکنه ما کاری بتونیم انجام بدیم.مطمئنا قیافه اش بعد از دیدن نامه دیدنی میشه.کار فوق العاده هیجان انگیزیه.
 

 



نوشته شده در شنبه 11 خرداد 1392برچسب:,ساعت 22:33 توسط رها|


آخرين مطالب

Design By : Pichak