دنیای کوچک من

 

 

امروز یکی از بدترین روزای زندگیمه.البته قرار بود روز خوبی باشه که نشد. صبح قرار بود با خواهری بریم سینما که ختم شد به باغ گل ها. اونجا کلی از گل ها انرژی مثبت گرفتم البته اگر اونقدر صدای جیغ بچه مدرسه ای ها روی مخم رژه نمیرفت. توی راه برگشت تصمیم گرفتم برای تنوع قاب گوشیمو عوض کنم. میخواستم یه قاب صورتی بخرم. کف مغازه داره  بریده بود که چقدر گوشی من سالم و خوب مونده .فکر میکرد من تازه خریدمش باورش نمیشد مال چند سال پیشه.به هر حال قاب جدید به گوشی نخورد و قاب قبلی رو بست اما دیگه گوشی کار نمیکرد. من توی زندگیم به گوشیم خیلی وابسته ام.و مجبور شدم بزارمش پیش مغازه داره تا ببینه چه گندی زده.از اون موقع دارم دیووونه میشم بدون گوشی. من گوشیمو میخوامممممممممممممممممممممممم.

پنجشنبه باید یه نقشه فرش ۱۰ متری رو بکشم ببرم دانشگاه.بدون اینکه جایی از اون تا خورده باشه. حالا نمی دونم چجوری باید ببرمش.کسی هم نیست منو ببره.چقدر من تنهام واقعا.



نوشته شده در چهار شنبه 28 ارديبهشت 1390برچسب:,ساعت 12:8 توسط رها|


آخرين مطالب

Design By : Pichak