دنیای کوچک من

 

از زمین و زمان برام میباره.امروز ظهر یهویی فهمیدم پس فردا امتحان پایانی یکی از درسامه.هیچی نخوندم.تا حالا لای کتابمو باز نکردم.فردا هم تا عصر کلاس دارم.نمیدونم چرا همه چی پیچ خورده توی هم.از ظهر از بس پروتکل و تبصره های جنگ رو خوندم دارم دیووونه میشم.اخه اینا به چه درد من میخوره در آینده.

استاد سفالم تصمیم گرفته توی این هفته امتحان چرخ بگیره.تقریبا هیچی بلد نیستم. چند روز پیش هم توی کارگاه شیشه دستمو بریدم .نمیدونم چجوری باید با گل کار کنم.فعلا اوضاع بدجوری داغونه.

این چند روز که تعطیل بودم فقط خوابیدم.تقریبا روزی ۲۰ ساعت خوابیدم.جبران همه بی خوابیای این چند وقتو در آوردم.احساس میکنم تبدیل شدم به یه موجود تنبل بی خاصیت. اما تنبلی بدجوری بهم ساخته.چقدر خوبه تنبلی.



نوشته شده در جمعه 2 دی 1390برچسب:,ساعت 20:14 توسط رها|


آخرين مطالب

Design By : Pichak