دنیای کوچک من

 

دیروز صبح امتحان داشتم.مجبور شدم خیلی زود برم تا به امتحان برسم.هنوز خیلی از خونه فاصله نگرفته بودم که با یه سگ بزرگ سیاه روبه رو شدم.واقعا شوکه شدم.نه کسی کنارش بود نه قلاده و چیزی داشت.واقعا شجاعت به کار بردم و  به راه خودم ادامه دادم.از شانس خوبم سگه هم دنبال من میومد. خوشبختانه بعد از چند دقیقه خودش به راهش ادامه داد و رفت.هر چقدر فکر میکنم باورم نمیشه خودم بودم که اون شرایطو تحمل کردم .منی که از کلیه حیوانات میترسم.واقعا با روحیه خوبی به امتحان رسیدم.

امروز یه اتفاق عجیب افتاد.یه دعوت به مشهد.باور نکردنیه انگار قراره طلسم رفتن من به مشهد شکسته بشه.سه تا ژوژمان دارم که کار هیچ کدوم هنوز اماده تحویل نیست اما دلم میخواد حتما به این سفر برم. دلم میخواد ببینم چیزه واقعی هم وجود داره؟یه دلیل محکم .یه چیزی که بتونه منو برگردونه.



نوشته شده در دو شنبه 12 تير 1391برچسب:,ساعت 1:8 توسط رها|


آخرين مطالب

Design By : Pichak