دنیای کوچک من

 

این روزا زندگی بخش هیجانی خودشو به من نشون داده.دو تا از بزرگترین نمایشگاه های شهر رو رزرو کردم و اخر این ماه همه کارهام به نمایش گذاشته میشه.این اتفاق تحول خیلی بزرگی محسوب میشه.خیلی خیلی خوشحالم.یه عالمه هیجان دارم.یه عالمه کار دارم که تا برپایی نمایشگاه باید انجام بشه.خدا کنه همه چیز خیلی خوب پیش بره.

هنوزم بین انتخاب رشته چوب و فلز مردد هستم.نمیدونم باید چکار کنم.نمیدونم تصمیم درست چیه. دلم میخواد یکی بهم بگه چکار کنم.

از شب یلدا یه چیزی خیلی فکرمو مشغول کرده. یه برنامه زن و شوهر پیری رو دعوت کرده بود که واقعا  عاشق هم بودند و با اینکه سالهای زیادی از زندگیشون گذشته بود اما خیلی همدیگر رو دوست داشتند و به هم وابسته بودند.از اون شب همش فکر میکنم چرا تا این سن ، هیچ کس رو این مدلی توی اطرافیانم ندیدم.چرا هیچ کدوم از اطرافیان من واقعا عاشق نبودند؟چرا هیچکس خوشبخت نیست؟ بعضی وقت ها فکر میکنم شاید زندگی من با همه دنیا فرق داره.



نوشته شده در شنبه 9 دی 1391برچسب:,ساعت 22:49 توسط رها|


آخرين مطالب

Design By : Pichak