دنیای کوچک من

چند سال پیش بعد از اینکه عزیزترینم رو از دست دادم  کسی رو دیدم که هم از لحاظ ظاهری و هم  رفتاری شباهت عجیبی به اون داشت و بودنش همیشه این حس رو به من میداد که اون نمرده.اما حالا خبر مرگ اون هم رسید.واقعا باورم نمیشه. این هم فوت کرد اما از ادمای مذخرف اطرافم چیزی کم نشده. با این شرایط اعتقاد به عدالت خدا چجوری امکان پذیره؟

حس میکنم دلم میخواد ساعت ها گریه کنم.حوصله انجام کاری رو ندارم.به طور عجیبی دلم میخواد شبانه روز بخوابم.متاسفانه فردا افتتاحیه نمایشگاهمه.اصلا حوصله انجام کاری رو ندارم اما باید یه عالمه سفارش کاری رو اماده کنم. چقدر حال و هوای این هفته با هفته قبل فرق داره.

دیروز یه شوک بهم وارد شد.استاد فلز توی نمایشگاه قبلی از من خیلی انتقاد کرد و یه جورایی بهم نشون داد که حتما نمره کمی بهم میده. اما حالا بالاترین نمره کلاس رو بهم داده.  باور نکردنیه.  فردا ژوژمان چوب برگزار میشه.کاشکی این یکی هم خوب بشه.خودم که کاره معرقمو خیلی دوست دارم.کار واقعا جذابیه.مثل حل کردن یه پازل.چه خوبه که رشته تخصصم به این رشته مرتبطه.



نوشته شده در شنبه 14 بهمن 1391برچسب:,ساعت 22:27 توسط رها|


آخرين مطالب

Design By : Pichak