دنیای کوچک من

 

وای امتحانا تازه  شروع شده اما من خسته شدم دو روز مونده به امتحان فلسفه بهمون  خبر دادن کتاب عوض شده چون نویسنده کتاب یکی از کاندیدا های انتخابات بوده. کشتیم خودمونو تا کتاب جدید رو خوندیم از بس چرت و پرت و سخت بود

امروز وقتی امتحان رو دادم تموم مدت داشتم استاد خل و چل فلسفه رو دعا میکردم که یه عالمه از نمره درس رو برای میان ترم برداشته بود و همه رو بهم داده بود،حداقل نمیافتم.دلم میخواد برم ببسمش

بعد از امتحان با برو بچ  توی دمای منفی ۹ درجه رفتیم بستنی خوردیم از سرما میلرزیدیم و میخوردیم  همه بهمون نگاه میکردن انگار به یه مشت دیوونه نگاه میکنن.دوستم گفت ما  حتما توی تابستون هم میریم چایی می خوریم .همه کارامون بر عکس همه است . اما خیلی چسبید. اساسی حال داد.جبران این همه فلسفه خونی شد.



نوشته شده در جمعه 22 بهمن 1389برچسب:,ساعت 15:36 توسط رها|


آخرين مطالب

Design By : Pichak