دنیای کوچک من

 

چند روز پیش حال روحی ام خیلی بد بود .از یه طرف قهر با مامانم و از یه طرف دیگه قضیه نمره و دانشگاهم.خواهری پیشنهاد کرد که برای عوض شدن روحیه ام حتما باهاش برم بیرون.با یه عالمه اصرار رفتیم و فیلم هیس دخترها فریاد نمیزنند رو دیدیم.دلم میخواست وسط سینما گریه کنم.اینقدر اعصابم داغون شد که تا چند روز سردرد داشتم.خیلی فیلم تلخ و وحشتناکی بود.یه موقع هایی باید حقیقت اصلا ندید و نشنید.اینجوری زندگی اسون تره.

این روزها هوا خیلی عجیب شده.روزها اینقدر گرمه که حتما باید کولر روشن باشه ولی شب ها خیلی سرد شده.همین باعث شد مریض بشم.الان چند روزه از همه کار و زندگی موندم چون تب و لرزم قطع نمیشه.یه عالمه استرس پایان نامه ام رو دارم.شنبه باید رونوشت کارم رو تحویل استاد راهنما بدم ولی هنوز ننوشتم.چند خط که مینویسم فوری تب میکنم و تا چند ساعت بعدش کاملا خوابم.امروز که با حالت کاملا چندش اوری مجبور شدم توی گرمای وحشتناک ظهر با پتو بخوابم.حتی فکر کردن بهش هم تهوع اوره.

 



نوشته شده در پنج شنبه 28 شهريور 1392برچسب:,ساعت 21:3 توسط رها|


آخرين مطالب

Design By : Pichak