دنیای کوچک من

روزهای به شدت سختی رو میگذرونم. کارهای پایان نامه ام خیلی توی هم پیچ خورده. چند تا اشتباه خیلی بزرگ توی نوشتن پایان نامه ام کردم که حالا واقعا گیرم انداخته.یادم رفته بود شماره صفحات کتاب هایی که استفاده کردم رو بنویسم و بدتر از همه اینکه که ارجاعات متن رو ننوشتم.حالا متن پایان نامه تایید شده ولی من هنوز گیر این اشتباهاتم.از یه طرف دیگه توی بخش عملی موندم و سرعت کارم خیلی پایینه.چقدر نوشتن پایان نامه سخته.

 

کامپیوترم مرد.فکر نمیکنم دیگه بشه براش کاری کرد.توی روزهایی که بیشترین نیاز رو بهش داشتم از کار افتاد. بدتر از همه اعتیاد به نت واقعا دیوانه کننده است و ترک کردن اون یه جورایی غیر ممکنه. فعلا که مجبور شدم با درد ترک کردن بسازم.

دیروز یه اتفاق خیلی وحشتناک افتاد.یکی از مرغ عشق هام خودکشی کرد.یه نخ از بالای قفس آویزون شده بود و دور گردنش پیچیده بود.خیلی صحنه وحشتناکی بود.بیچاره عین اعدامی ها شده بود.چقدر بدم میاد که حیوانات عقل ندارند یا حتی صدایی که بتونن کمک بخوان.

چند روز پیش یه اتفاق هیجانی برام افتاد.یه نفر کارت عابر بانکمو از طریق موبایل خالی کرده بود.  هیچ کاری نتونستم بکنم چون ردی ازش نبود.مسئولای بانک هم هیچ مسئولیتی قبول نکردند.خیلی راحت همه پولمو برای گوشیش شارژ خریده بود.چقدر کارت های بانکی امنیت دارند.

قید کارشناسی ارشد امسال رو زدم.هیچ وقتی برام نمونده که درس بخونم.تمام وقتم صرف پایان نامه ام میشه. شاید برام بهتر باشه که سال دیگه با آرامش و بدون استرس درس بخونم.اونجوری نتیجه بهتری میده.

امشب اولین بارون پاییزی بارید.بعد از مدت ها یه حس خیلی خوب پیدا کردم.اگه میتونستم دنیا رو جوری میساختم که تمام سال سرد و پر از برف و بارون باشه.زندگی توی سرما واقعا لذت بخشه.



نوشته شده در دو شنبه 6 آبان 1392برچسب:,ساعت 21:25 توسط رها|


آخرين مطالب

Design By : Pichak