دنیای کوچک من

 

 

این روزا بیشتر از تموم روزای عالم تنهام.شاید خیلیا اطرافم باشن اما هیچکس منو نمیفهمه.هیچکس درکم نمیکنه. چرا یه نفر پیدا نمیشه منو درک کنه. احساس میکنم یه لشگر آدم دارن توی مغزم رژه میرن.توی دلم آشوبه.همش حس میکنم قراره یه اتفاق بد بیفته.نمیدونم چرا این دوران تموم نمیشه.

چیزی که این روزا بیشتر از همه فکرمو مشغول کرده اینه که دلم میخواد بمیرم. یه مرگ لذت بخش. مرگ برای من خیلی قشنگه. میدونم هیچ وقت هیچ چیز زندگی مطابق نظر من پیش نرفته اما دلم میخواد الان بمیرم.

روزای تکراری و خسته کننده دانشگاه پشت سر هم میان و میرن. استادا هم فکر میکنن ما یه مشت دستگاهیم که میتونیم ۲۴ ساعت کار کنیم .خسته شدم از بس طراحی کردم.تازه داره امتحانا شروع میشه.خدا به داد من برسه.



نوشته شده در یک شنبه 25 ارديبهشت 1390برچسب:,ساعت 15:13 توسط رها|


آخرين مطالب

Design By : Pichak