دنیای کوچک من

 

 

این روزا فقط احساس اضافه بودن میکنم.هیچ جایی نیست که بگم اونجا جای منه. هیچکسو ندارم که واقعا منو بخواد. دلم میخواد فقط یه جوری از شر این زندگی نکبتی خلاص بشم.وقتی میگم خدا منو فراموش کرده و از دایره بنده هاش گزاشته بیرون،میگن کفر نگو.پس اگه خدا هست و منو میبینه چرا هیچ کاری برام نمیکنه؟ خستم.خیلی خستم.دیگه دارم میرسم اخر خط.تحمل این زندگی برام خیلی سخت شده.

این روزا دارم میرم مینا.کارم خیلی سخت شده.کار روی گلدون خیلی سخته.امروز بالاخره یاد گرفتم چجوری کار کنم.این خودش یه پیشرفته.از این هفته کلاسام به صورت جدی شروع میشه.امیدوارم از پس اینهمه کار بر بیام.



نوشته شده در شنبه 9 مهر 1390برچسب:,ساعت 21:33 توسط رها|


آخرين مطالب

Design By : Pichak