دنیای کوچک من

 

 

امروز مثل دانشجوهای از خود گذشته و فعال کل کارگاه سفال رو شستیم.واقعا از خود گذشتگی زیادی میخواست چون واقعا کارگاه افتضاح بود.یه گربه افتاده بود توی کانال کولر کلاس.داشت میمرد. چند بار درش اوردیم دوباره میرفت توش.شایدم میخواست خودکشی کنه.چرا باید مزاحمش میشدیم؟

کارگاه جدیدم شروع شده. فوق العاده است.خیلی دلم میخواد تخصصم رو هم توی این رشته بگیرم. فقط یه مشکلی هست اونم اینه که این رشته خیلی گرونه و من نمیدونم از پسش بر میام یا نه. کاشکی بتونم برم.

حالم خوبه.فعلا همه چی خوبه.وقتی برای فکر کردن به چیزای مذخرف  ندارم.زیاد بودن درسای دانشگاه و تنهایی من الان بهتری درمان برای فکر درهم منه. خدایا شکرت.



نوشته شده در پنج شنبه 28 مهر 1390برچسب:,ساعت 20:23 توسط رها|


آخرين مطالب

Design By : Pichak