دنیای کوچک من

 

 

امروز حال استاد سفالو گرفتیم اساسی. توی کلاس ما قانونه کسی که از همه دیرتر میاد باید همون موقع برای همه شیرینی بخره. چون امروز استاد سفال دیرتر از همه اومد ما هم براش پیام زدیم سر راهت شیرینی بخر. اولش خواست بزنه زیرش اما بعد مجبور شد شدید ولخرجی کنه. البته بعدش عنوان کرد آخر ترم پدر همتون رو در میارم.

قراره چند روزه دیگه آب زاینده رود باز بشه. خیلی ذوق دارم ، دلم تنگ شده برای روزایی که کنار آب راه میرفتیم. دیروز برای آخرین بار با بچه ها رفتیم داخل رودخونه خشک شدمون راه رفتیم.امیدوارم دیگه این روزا تکرار نشه. اما راه رفتن توی مسیر رودخونه خیلی کیف داره.

توی سفالگری خیلی پیشرفت کردم. ترسم ازش ریخته. احساس میکنم دوسش دارم.خدایا بخاطر آرامشی که این روزا بهم دادی ممنوننننننننننننننننننننننننننننن.



نوشته شده در پنج شنبه 12 آبان 1390برچسب:,ساعت 21:37 توسط رها|


آخرين مطالب

Design By : Pichak